4یادداشتی از: منصوره جاسبی

در «روی ماه خداوند را ببوس» دو مقوله مرگ و عشق تنه به تنه یکدیگر می‌زنند. گاهی مرگ از عشق سبقت می‌گیرد، گاهی عشق از مرگ و گاهی هم کنار یکدیگر پیش می‌روند.

«روی ماه خداوند را ببوس» نام رمانی 131 صفحه‌ای از مصطفی مستور است. رمانی که هم نامش و هم نویسنده‌اش دو عامل مشوق به خواندن کتابند. مصطفی مستور، نویسنده‌ای نام‌آشنا میان اهالی ادبیات است. چه آنهایی که دستی بر نوشتن دارند و چه آنهایی که به ادبیات علاقه‌مندند.

در «روی ماه خداوند را ببوس»، یونس جوانی که مستور شخصیت اصلی داستان را به او سپرده، دانشجوی دکتری فلسفه است که موضوع پایان‌نامه‌اش علت خودکشی دکتر محسن پارساست. یونس سعی دارد تا شرطی را که پدر نامزدش برای ازدواج‌شان گذاشته به سرانجام برساند.

اگر چه «روی ماه خداوند را ببوس»، به بیان اعتقادات شخصیت‌هایش پرداخته اما آنچه در آن، قابل ملاحظه و درک است و اهمیت دارد این است که مستور دچار شعارزدگی نشده است و شخصیت‌هایی خلق کرده که هر کدام اعتقاد خود را دارد و مستقل است. به عنوان مثال با اینکه یونس در باورش به خدا دچار شک و تردید شده اما این تردید را به نامزدش «سایه» که دختری باورمند به خداست و همه نمادهای مذهبی بودن را در شخصیت خود دارد، القا نمی‌کند.

مستور نام شخصیت‌های اصلی را بسیار دقیق انتخاب کرده است به ویژه نام یونس را که خیلی خوب در ذهن حک می‌شود.

در «روی ماه خداوند را ببوس» دو مقوله مرگ و عشق تنه به تنه یکدیگر می‌زنند. گاهی مرگ از عشق سبقت می‌گیرد، گاهی عشق از مرگ و گاهی هم کنار یکدیگر پیش می‌روند. عشق یونس به سایه، مهرداد به همسرش، دکتر پارسا به معشوقه‌اش، مرگ شهادت‌گونه منصور، دست و پنجه نرم کردن مادر یونس با بیماری، خودکشی دکتر پارسا و... .

راوی رمان «روی ماه خداوند را ببوس» اول شخص است و خاصیت این راوی این است که از خودش و مکان‌هایی بگوید که در آنها حضور داشته است و این یعنی راوی در محدوده زمان و مکان محصور شده است و اگر نویسنده، حرفه‌ای نباشد، خستگی و بی‌حوصلگی مخاطب را رقم خواهد زد اما مستور داستان را با انتخاب‌های خوب مکانی و زمانی برای مخاطب جذاب کرده و آن را با قلمی روان که از ویژگی‌های قلم اوست، پیش برده است.

چالش پیش روی یونس نه تنها چالش شخصیت اصلی داستان که می‌تواند چالش هر مخاطبی باشد و بیشتر در وجود خدا غور کند و باورهایش را یک بار برای همیشه به محک بگذارد. بقیه چالش‌های کتاب را هم اگر از نظر دور داشته باشیم، همین یک چالش اساسی برای فکر کردن به آن کافی است تا ساعت‌ها ذهن را به خود مشغول دارد.

 

این کتاب که برگزیده جشنواره قلم زرین شده، فرصت آن را داشته تا در کشورهای اندونزی، ترکیه، روسیه، مصر، بوسنی و هرزگوین، جمهوری آذربایجان، بنگلادش، پاکستان و کردستان عراق ترجمه شده و به چاپ برسد. این کار را یکی از موفق‌ترین آثار مستور به حساب آورده‌اند؛ اثری که توانسته مخاطب خاص و عام را با خود همراه کند.

«روی ماه خداوند را ببوس» در سال 1379 در بیست فصل، اولین بار به وسیله نشر مرکز از زیر چاپ بیرون آمد و اکنون در بهار 1404 به چاپ صد و پنجم رسیده است.

در بخشی از کتاب آمده است:

صبح برای گرفتن پاکت یادداشت‌های پارسا سراغ سایه می‌روم. در آپارتمان را که باز می‌کند از دیدنم کمی تعجب می‌کند. به داخل دعوتم نمی‌کند. می‌گویم برای گرفتن یادداشت‌های پارسا آمده‌ام. داخل آپارتمان می‌رود و دقیقه‌ای بعد با پاکت بزرگی می‌آید. مثل غریبه‌ها پاکت را به دستم می‌دهد و منتظر می‌ماند تا گورم را گم کنم. می‌خواهم حرفی بزنم اما هر چه دنبال کلمات می‌گردم چیزی به ذهنم نمی‌آید.

می‌گوید: «سال‌ها منتظرت موندم. همیشه از پنجره پایین رو نگاه می‌کردم تا تو بیایی. تلفن‌ها رو به امید شنیدن صدای تو جواب می‌دادم. وقتی صدای زنگ در می‌اومد به هوای دیدن تو در رو باز می‌کردم. من هم مثل هر دختر دیگه‌ای آرزو داشتم خوشبخت بشم و فکر می‌کردم با تو خوشبخت می‌شم اما دوست داشتن با خوشبختی فرق می‌کنه.»