1111111111111

به گزارش روابط عمومی دانشگاه ادیان و مذاهب خانم دکتر شکربیگی، از چهره‌های شاخص علمی و اجرایی کشور در حوزه زنان و رئیس کارگروه خانواده در معاونت زنان و خانواده ریاست جمهوری که از اساتید مدعو دانشکده زن و خانواده دانشگاه ادیان و مذاهب است در یادداشتی محیط علمی و دانشجویان این دانشگاه را تحسین کرده است.

این نویسنده و پژوهشگر حوزه جامعه‌شناسی زنان و خانواده در یادداشتی می‌نویسد:

 

بعضی‌اوقات انسان تجاربی در زندگی کسب می‌کند که می‌تواند روی دیدگاه‌های او تأثیرگذار باشد، به‌خصوص اگر این تجارب، نکات جالب‌توجهی در برداشته باشد، به نظرم خوب است به اشتراک گذاشته شود.

یکی از دانشجویانی که در دانشگاه خوارزمی در درس جامعه‌شناسی جنسیت خدمتشان بودم، در رشتهٔ دکتری در دانشگاه ادیان و مذاهب قم قبول شد و واسطهٔ خلق تجربه‌ای ارزشمند شد.

تجربه تدریس جامعه‌شناسی جنسیت، جنبش‌های اجتماعی زنان و روش تحقیق، در دانشگاه ادیان و مذاهب قم و دیدن زنان و دختران بسیار گران‌قدر طلبهٔ وطنم.

ارزیابی‌ خودم از این حضور و تدریس را صادقانه می‌گویم. نظراتم دربارهٔ این دانشگاه قبل از تدریس، حقیقتاً با نظرات بعد از تدریس بسیار متفاوت است. وقتی به من پیشنهاد تدریس در این دانشگاه شد، جدی نگرفتم و سعی کردم بی‌توجه باشم، چون شنیده‌های من حاکی از فضایی بسته با محیطی بود که هنجارهای جبرگرایانه ای از سوی ساختار بر کلاس‌های درس حاکم است و هیچ‌گونه صحبتی غیر از مباحث دینی نباید در این محل آموزشی به زبان آورد و اساساً این شنیده‌ها به من اجازهٔ حتی فکر کردن دربارهٔ تدریس در این دانشگاه را نمی‌داد و بالاتر از این، حتی حس خوبی به من دست نمی‌داد.

دو ماه از پیشنهاد تدریس گذشته بود و من فکر کردم قضیهٔ تدریس در این دانشگاه تمام‌شده، اما ازآنجایی‌که بعضی‌اوقات مباحثی مقدر است اتفاق بیفتد و تأثیراتی و یا پیام‌هایی برای دیگران دربرداشته باشد، مجدداً قصهٔ تدریس در این دانشگاه به من یادآوری شد و این بار علی‌رغم میل باطنی پذیرفتم، و با خودم فکر کردم برای منی که در حوزهٔ زنان و خانواده، پژوهش و تدریس دارم، خوب است تدریس در این جای "ناآشنا و غریبهٔ وطنم را هم تجربه کنم، و به اندوخته‌هایم اضافه شود، اگرچه، این تدریس موافق میل باطنی من نباشد، دل به دریا زدم و رفتم.

یادم نمی‌رود که روز اول حضور در کلاس برای من جامعه‌شناس بسیار سخت بود که برای زنانی که طلبه بودند و گاهی هم دانشجوی پذیرفته‌شده از سوی کنکور سراسری، دانشجویان خارجی، ولی همه با ظاهری متفاوت از تمام تجربیات آموزشیم، مباحث درسی را آغاز کنم.

اما نیک می‌دانستم که با آنان در دین‌دار بودن مشترکم و این دین‌داری به من این توان را بخشید که بتوانم با این عزیزان ارتباطم را از این زاویه برقرار کنم و وارد مباحث اجتماعی و جامعه‌شناسی و طرح آسیب‌های اجتماعی در خانواده و جامعه شوم و یک‌ترم تحصیلی در خدمتشان باشم و به طرح دیدگاه‌های نقادی مسائل اجتماعی- فرهنگی موجود در جامعه بپردازیم.

می‌خواهم توجه مخاطبان این یادداشت را به این گوشه از مرزوبوم، که گونه‌ای دیگر از زنان با منش‌های خاص دینی و اخلاقی را در بر دارد، جلب کنم.

من جامعه‌شناسی خوانده بودم و یک زن مسلمان بودم. از مباحث جامعه‌شناسی برایشان می‌گفتم و بسیار لذت می‌بردند و سؤالات مختلفی بود که مطرح می‌کردند و ساعت‌ها به بحث می‌پرداختیم، به‌طوری‌که نمی‌دانستیم ساعت پایان کلاس کی فرامی‌رسد و هر جلسه‌ای که پیش می‌رفتیم به‌خوبی مباحث جامعه‌شناسی فراگرفته را در تحلیل مسائل جامعه با من در میان می‌گذاشتند و جویای تحلیل‌های اجتماعی از مباحث جامعه و خانواده وزنان بودند، به‌گونه‌ای که فعال‌ترین کلاس‌های درسی من در آن ترم تحصیلی، کلاس‌های دانشکدهٔ زنان و خانوادهٔ ادیان و مذاهب قم بود و درواقع، من برای رسیدن روز تدریس در آن دانشکده بی‌قرار بودم.

در پایان، خوب است به این نکتهٔ مهم بپردازم که ریاست محترم دانشکده، کارمندان و مسئولان این دانشکده در روشنگری و پویایی و رضایت آموزشی این دانشجویان بسیار تأثیرگذار بودند.

درهرحال، امروز که به نوشتن این سطور اقدام نمودم، دل‌تنگ همهٔ آن‌ها هستم و امیدوارم فرصتی دیگر دست دهد تا بتوانم از نزدیک یک‌بار دیگر در خدمت این عزیزان و بزرگواران باشم.

 

 

با تقدیم احترام برای ریاست، کارکنان و یکایک دانشجویان عزیزی که در آن ترم تحصیلی، افتخار حضور در خدمتشان را داشتم.

عالیه شکربیگی